تفاوت افراد دوجنسه و هم جنس باز چیست؟

تفاوت افراد دوجنسه و هم جنس باز چیست؟

تفاوت افراد دوجنسه و هم جنس باز چیست؟ 

معمولا هم ویژگی های مردانه و هم ویژگی های زنانه را در خود دارند و به خاطر فیزیک خاصشان هنگام تولد این گونه به دنیا آمده اند. افراد دو جنسه یا دو جنسی روان پریش نیستند و مانند افراد همجنسگرا مجرم هم نیستندو فرد دو جنسه انسانی معمولی است که از دوران کودکی مشکل تعین جنسیت داشته

 

و دچار سردرگم است و به همین دلیل شاید منزوی شده باشد و همواره روح و روان او در تضاد با جسمش است.

 

افراد دو جنسیتی ها (transgender)
فرهنگ عمومی ما، شناخت علمی و دقیقی درباره هیچ یک از گونه های اقلیت جنسی ندارد، بنابراین در مواجهه با گرایش های جنسی خارج از عرف و تبیین این موارد به خَلط و آشفتگی دچار می شوند. معمولا قضاوت های نابجا و رفتارهای نامناسب و دون شان و شخصیت انسانی که نسبت به این افراد روا می شوند،

 

آنچنان دردناک هستند که به جای مرهم بودن بر درد این افراد، موجب بروز نابهنجاری ها و آسیب های عدیده ای می شوند که پیامدهای منفی و ناگوار آن، درنهایت دامن گیر تمامی احاد جامعه خواهد شد.

 

دنیای جنسی متفاوتی به نام دو جنسی ها
در اولین گام لازم است تفاوت اساسی بین دو اصطلاح جنس (sex) و جنسیت (gender) از یکدیگر باز شناخته شوند.این دو اصطلاح از جمله واژگان زبان شناختی هستند که در جملات و گفتار ما نقش هایی چون «اسم»، «ضمیر» و «صفت» را ایفا می کنند؛ از سوی دیگر، واژه هایی چون«پسر» و «دختر» و یا «زن»، «مرد»،

 

اسامی از پیش تعیین شده و هویت سازی هستند که به خودی خود، بار معنایی خاصی به همراه داشته و نقش، جایگاه و آینده فرد در جامعه را نیز رقم می زنند.

 

تعریف جنس (sex):

روان شناسان تعیین هویت جنسی افراد بر اساس:

-اندام های جنسی
-هورمون ها
-نوع کروموزوم ها
-خصایص زیست شناختی
را جنس می نامند.

 

تعریف جنسیت (gender):
تعیین جنسی فرد بر اساس:

-رفتار
-تمایلات
-هیجان ها
-هویت اجتماعی و فرهنگی
را جنسیت (gender) تعریف می کنند.

 

تعریف دوجنسیتی ها (transgender):
دوجنسیتی ها (transgender) افرادی هستند که کاملا به نوع جنسیت خود(مؤنث / مذکر) واقف بوده اما حاضر نیستند آن را بپذیرند، در واقع دوجنسی یا اختلال هویت جنسی، اختلالی است که فرد مبتلا به آن در جسم یک جنسیت، با هویت و روحیات جنسیت دیگر زندگی می کند و همواره نیز به لحاظ این دوگانگی دچار احساس آشفتگی و حیرانی هستند.

 

توازی و توازن میان جنس و جنسیت باعث می شود در رفتار جنسی فرد هم نابهنجاری و یا رفتارغیرعرفی مشاهده نشود.مثلا وقتی فرد با شرایط بیولوژیک یک زن به دنیا می آید و در جامعه به عنوان یک زن رشد می کند، در خودشناسی و خوداگاهی هم خویش را زنی با علایق و احساسات زنانه و رفتار و منش متعلق به گروه های زنانه می شناسد

 

قطعا می تواند تا پایان عمر در این گروه جنسی و جنسیتی باقی مانده و ایفای نقش کند، اما اگر میان جنس و جنسیت توازی و توازن نباشد، هرچند که فرد جنس خود را مردانه/ زنانه می بیند، اما جنسیت خود را متفاوت قلمداد کرده و تصور می کند جسم و جنس آن مطابق با جنسیتش نیست.

 

معمولا این افراد احساسات، هیجانات و عواطف جنسی واقعی خویش را در قالب بدنی زندانی می بینند که به اشتباه در کالبد آن جسم قرار گرفته است.اینان به عضویت در گروههای جنسیتی مخالف جنس خود، تمایل افراطی دارند اگر چه کمتر در آن نیز پذیرفته می شوند.

 

آرزو و اصرار شدید برای شناخته شدن و بودن در نقش جنس مخالف و ناراحتی و عذاب فرد از جنسیت فیزیکی خود در رفتار اجتماعی از مهمترین مشخصه های شناخت افراد مبتلا به این بیماری است. دوجنسی ها از لحاظ بیولوژیک و ژنتیک یک زن کاملا سالم و یا یک مرد کاملا سالم هستند، یعنی اندام های جنسی داخلی و خارجی را دارند،

 

اما به لحاظ ذهنی، فکری و عاطفی، به هیچ وجه خود را متعلق به جنسیت آناتومیک خود نمی دانند و هرگز نیز حاضر به پذیرش ظاهر فیزیکی خود نیستند؛ به دیگر سخن، بیمارعلیرغم داشتن کالبد زنانه، خود را مرد می داند و می خواهد به یک مرد تبدیل شود و یا با وجود کالبد مردانه، خود را زن می داند

 

و می خواهد به یک زن تبدیل شود. عدم رضایت از پذیرش کالبد حقیقی خویش در مبتلایان به این اختلال، به قدری است که فرد در زندگی شخصی و اجتماعی اش نیز، دچار مشکلات و نابهنجاری های جدی می شودمعمولا مبتلایان به این بیماری، با تمام وارونگی ها خود را متعلق به جنس مخالف می دانند و به تغییر جنسیت خود تمایل افراطی دارند یا اینکه همیشه در تلاش هستند

 

به عنوان جنس دیگری در جامعه شناخته شوند، به همین دلیل نیز ممکن است از پذیرش نقشهای اجتماعی جنسیت حاضر خود( مرد/زن بودن، پدر/مادر بودن خواهر/برادر بودن و …) به شدت امتناع کنند، در پوششی از جنس مخالف در جامعه حضور یابند (اگر چه این پوشش هم به طور کامل مایه رضایتشان نیست)

 

یا رفتارهایی برخلاف جنسیت خود داشته باشند، از این رو، تغییر جنسیت، با اخذ مجوز قانونی و از طریق انجام عمل های جراحی، تنها اقدامی است که می تواند جسم فرد مبتلا به این اختلال را با هویتش یکسان کند، مثلا فردی که از نظر روحی زن اما به لحاظ جسمی مرد است، باید جسم او نیز به یک زن تغییر یابد.

 

تغییر جنسیت برای دوجنسی ها بسیار ضروری است چرا که بیزاری از جنس فعلی، نه تنها زندگی را برای آنان جهنم می کند، بلکه اسیر بودن در قفس تن باعث می شود همواره احساس ناخوشی و بیماری داشته باشند. دوجنسی ها تنها به خاطر عدم رضایت از جسم و جنس خود و نارضایتی از مسئولیتهای شخصی و اجتماعی همراه آن،

 

نه به دلیل میل جنسی متفاوت از جسم و جنس خود، اقدام به تغییر جنسیت می کنند، تغییر جسم با جراحی، باعث می شود جنسیت آنها از کالبد ناهمگونشان رهایی یابد و با جنس واقعی شان همگونی پیدا کند؛ البته گاهی با دوجنسی هایی مواجه هستیم که هرگز اقدام به درمان های پزشکی مخصوصا جراحی آلت تناسلی نمی کنند.

 

علت دوجنسیتی شدن چیست؟
عوامل زیست شناختی، اجتماعی- فرهنگی و روان شناختی از جمله علتهای پدید آمدن پدیده ترا جنسی است که در این میان عوامل زیست شناختی مهم ترین عامل پیدایش این بیماری محسوب می شود. درباره علل زیست شناختی، توجه به فاکتورهای:

 

-ژنتیک
-وراثت (۶۲ درصد در بروز این پدیده نقش دارد)
-هورمون ها بویژه در دوران جنینی
-اختلالات ساختمانی
-عملکرد مغزی بخصوص در ناحیه هیپوتالاموس

 

بسیار حائز اهمیت است. روان شناسان اگرچه علل اجتماعی – فرهنگی و روان شناختی را ازجمله فاکتورهای مهم در بروز و پیدایش دوجنسی می دانند اما با این حال معتقدند این عوامل به خودی خود نقش مستقیمی در بروز این اختلال نداشته بلکه به عنوان سائق و تسریع کننده توانسته اند به ظهور این بیماری در فرد مستعد دامن بزنند.

 

مهمترین علایم تشخیصی افراد دوجنسی کدامند؟

براساس دستورالعمل های تشخیص بیماریهای روانشناختی(DSM-V)، فردی نامزد دوجنسی است که دو نشانه از چهار نشانه زیر را به مدت بیش از شش ماه تجربه کند:

 

-تمایل و پافشاری زیاد فرد بر این که متعلق به جنس دیگر است
-وجود یا تاکید بر نارضایتی، ناراحتی و تنفر از جنسیت بیولوژیک خود
-شواهدی مشخص و مبرهن دال بر بروز اختلال جدی و مشخص در زندگی شخصی، اجتماعی و محیط کاری
-بینا جنس (intersex) بودن فرد

 

دوجنسی ها از خانواده هم طرد می شوند
متاسفانه درک این پدیده برای برخی از تحصیل کرده ها و حتی پزشکان هم بسیار سخت است، بنابراین پذیرش یکباره و بی چون و چرای این حقیقت تلخ و کنارآمدن با جنسیت جدید فرد از جانب خانواده و بستگان نزدیک تا اندازه ای دور از انتظار است. معمولا اطرافیان یک دوجنسی، کمتر این موضوع را درک می کنند،

 

آنها نمی توانند به یقین این مطلب برسند که مثلا فرزند دخترشان با تمام ویژگی های زنانه ای که دارد باید به مرد شدن فکر کند، برای آنها غیر قابل درک و تحمل است که به عمل تغییر جنسیت فرزندشان رضایت بدهند و پس از جراحی هم، زنی از خانواده را از دست بدهند و مردی را بپذیرند که صرفا حاصل یک عمل جراحی است.

 

پذیرش این وضعیت در جوامع ایدئولوژیک گرا، سنتی و مردسالار چندین برابر دشوارتر است، محدودیت ها و قید و بندهای تعریف شده در روابط زن و مرد از یک سو و همچنین منافی فرهنگی بودن این پدیده و پایبندی به برخی از تفکرات اعتقادی چون “عمل جراحی تغییر جنسیت، عین کفر گفتن به خدا و دخالت در کار اوست” از سوی دیگر، باعث می شود

 

این عمل نه تنها امری قبیح قلمداد شود بلکه جنسیت پس از عمل جراحی هم، مصنوعی و به اصطلاح من درآوردی فرض شده و به عنوان هرزگی و یا مد دنیای جدید،هرگز مورد توجه و پذیرش قرار نگیرد.

 

دوجنسی ها، منحرفان جنسی نیستند، بلکه بیمارند
معمولا در بسیاری از جوامع، صحبت کردن درباره مسائل جنسی تابو و از مقوله محرّمات است. هر جامعه تعریف مشخصی از رفتار جنسیِ عرف و گرایش های جنسی دارد، عموما گرایش های جنسی خارج از عرف مذموم تلقی می شوند و فرصتی نیز برای طرح بحث و بازشناسی این موضوع نیست، اهمیت بی توجهی به این امر تا بدان جایی است

 

که در برخی از جوامع برای سرپیچی کنندگان قوانین سخت گیرانه ای هم در نظر گرفته می شود، اگر چه گاه دیدگاه تسامح گرایانه هم وجود دارد اما معمولا گرایش های جنسی نامتعارف، تهدیدکننده حیات و بقای بشر هستند که به بنیان افکنی خانواده و نهایتاً سبب تباهی و سقوط بشریت منجر می شوند.

 

بنابراین اصل، پدیده تراجنسی در بیشتر جوامع و نزد توده مردم قابل درک و شناخته شده نیست؛ معمولا تراجنسی ها در شمار همجنس گرایان و افرادی نامعمول و سنت شکن طبقه بندی می شوند که اغلب مشکل عمیق آنان مترداف با لذت گرایی، هرزه و فاحشه، منحرف و بی قید و بند معنا و مورد تفسیر قرار می گیرد که قطعا این وضعیت برای توالی نسل بشریت هم، تهدیدی جدی به شمار می آید.

 

بی تردید با این اتهامات، دیگر مجالی برای توضیح و تفسیر برخی رفتارها و تمایز آنها با برخی بیماری ها باقی نمی ماند چرا که جامعه هر دو را به یک شکل می بیند و از خود می راند. حال آن که، به کمک یافته های پزشکی و روان شناختی دریافته ایم که وراثت و فاکتورهای بیولوژیک در بروز دوجنسی نقش مهمی دارند

 

و این گروه متمایز از منحرفان اخلاقی و اجتماعی هستند، باید به یاری این بیماران بشتابیم و با تداخل درمانهای پزشکی و روانشناختی به تطابق جنس و جنسیت در این افراد کمک کنیم.

 

جراحی دوجنسی ها ضرورتی مهم اما دردناک است
دوجنسی ها معمولا در انزوا بسر می برند، زیرا در اجتماعاتی مانند خانواده، دوستان و آشنایان به عنوان فردی غیرعادی پنداشته شده و هرگز نمی توانند جایگاه واقعی خود را کسب کنند، معمولا از اضطراب، افسردگی و خشونت رنج می برند و نسبت به تغییر جنسیت خویش دلمشغولی های ذهنی بسیاری دارند،

 

تا آنجایی که عوامل فرهنگی و اجتماعی القا شده، هرگز باعث نمی شود آنها به جنس فعلی خود قانع شوند و از اندیشه تغییر آن منصرف گردند. رویای تغییر جنس را تنها به این امید در ذهنشان می پرورانند که از آن طریق بتوانند به آرامش روحی و روانی برسند و در گروه همجنس مطابق با جنسیت خود عضویت دایمی داشته باشند.

 

اهمیت تغییر جنس و تن دادن به جراحی های سخت، آنقدر زیاد است که اگر این کار صورت نگیرد، تعارض میان جنس و جنسیت آنها را تا بزهکاری، اعتیاد و نهایتا خودکشی پیش می راند. البته مخاطرات پیش از عمل تنها یک روی سکه است در دیگر روی آن باید از مشکلات بعد از جراحی دوجنسی ها هم سخن گفت. دشواری های زندگی یک تراجنس، پس از عمل جراحی هم پایان نمی پذیرد.

 

هماهنگ و تطبیق شدن با جامعه و گروههای جنسی/ جنسیتی یکی از مهمترین مشکلاتی است که این افراد با آن دست و پنجه نرم می کنند. شبکه روابط یک دوجنسی تا پیش از عمل جراحی چیزی متفاوت تر از بعد جراحی است مثلا اگر فرد مبتلا تا به دیروز در نقش مرد یا زن، شوهر یا همسر، مادر یا پدر، خواهر یا برادر و دختر یا پسر ایفای نقش می كرد،

 

پس از جراحی قرار است به گونه ای کاملا متضاد با قبل رفتار کند، بنابراین بروز مشکلات عاطفی و روانشناختی اجتناب ناپذیر است و آینده، هویت اجتماعی و جایگاه آنان را به مخاطره می اندازد، اگر چه دشواری های این مسیر برای اطرافیان فرد مبتلا هم بسیار جانکاه است. از این رو لازم است پیش از تصمیم و اقدام به جراحی، فرد و خانواده اش تحت حمایت های تخصصی پزشکان، پرستاران و روانشناسان مجرب قرار گیرند.

 

مطالب مرتبط :

 

 

تفاوت افراد دوجنسه و هم جنس باز چیست؟

نصب تلگرام فارسی

تفاوت زنان و مردان در احساسات

تفاوت زنان و مردان در احساسات

بروز احساسات در زنان و مردان بسیار متفاوت است. در این مطلب به تفاوت های زنان و مردان در احساساتشان می پردازیم.

گریه مردان هم مثل دلایلی دارد ولی چرا می گویند مرد نباید گریه کند؟ آیا گریه نکردن و ممنوعیت گریه برای مردان دلیلی علمی دارد و یا اینکه …؟ در ادامه پاسخ خود را خواهید دید.

گریه مردان همیشه باید در خفا باشد، مرد که گریه نمی کند. این ها جملات آشنایی هستند که تمام مردان و پسران بارها آنها را شنیده اند. حال می خواهیم بدانیم که آیا به واقع مرد نباید گریه کند و یا اینکه گریه کردن مرد ممنوعیتی ندارد.

طبق تحقیقات انجام شده مرد هم به اندازه زن دارای احساسات پیچیده ای است، اما آنها را به طور پوشیده نگاه می دارد. با اینکه احساسات همیشه از خصوصیات زنانه به شمار می رود، اما مردان هم به اندازه زنان احساساتی می شوند و تجربیات عاطفی مشابهی را توصیف می کنند.

در یک بررسی در رابطه با هوش عاطفی ۵۰۰ هزار فرد بالغ، ثابت شد که هوش عاطفی مردان به اندازه زنان است. مطالعاتی که بر روی زوج ها صورت گرفته نشان می دهد که مردان هم به اندازه زنان با میزان استرس همسرشان هماهنگ اند و به همان اندازه قادر به حمایت از آنها هستند.

دکتر کلمن، روان شناس و نویسنده می گوید:احساسات در زندگی مردان در پشت سر و در زندگی زنان در پیش رو قرار دارند. هورمون تستوسترون بر احساسات مردان تاثیر می گذارد و باعث می شود آنها بیشتر به طبقه بندی و تفکر منطقی بپردازند. به نظر می رسد زنان طبیعتاً با عواطف خود بیشتر در تماس هستند، در حالی که مردان باید روی این قضیه کار کنند و اگر این کار را بکنند شرایط، کاملا برابر می شود. آنها دارای روابط شادتر و زندگی سعادتمندانه تری خواهند بود.

چرا بسیاری از مردان از نظر احساسی ضعیف تر هستند؟

خوب این تقصیر مغز مردانه است. دکتر دیوید پاول، رییس مرکز بین المللی مطالعات سلامت می گوید:سیم کشی مغز مردان متفاوت است. او توضیح می دهد که ارتباط بین نیم کره چپ مغز، جایگاه منطق، و نیم کره راست مغز، محل عواطف و احساسات، در زنان قوی تر است، ارتباط بین دو نیم کره در زنان شبیه یک بزرگراه است، بنابراین می توانند به راحتی بین دو نیم کره حرکت کنند. اما در مردان این ارتباط مانند یک کوره راه باریک است که باعث می شود دسترسی به احساسات برای ما مردها چندان آسان نباشد.

نتایج ۱۲۵ مورد مطالعه در فرهنگ های مختلف نشان می دهد که مردها  و پسرها همواره  در تفسیر پیام های غیرکلامی نهفته در ژست بدن، حالت صورت و لحن صدا دقت کمتری دارند. هم چنین واکنش مردان نسبت به احساسات ضعیف تر است و زودتر هم آنها را فراموش می کنند.

در آزمایشی که در دانشگاه استانفورد انجام گرفت، عکس هایی از صحنه های تکان دهنده یا ناراحت کننده باعث تحریک بخش گسترده تری در مغز زنان شد. پس از سه هفته، زنان در مقایسه با مردان جزییات بیشتری از این تصاویر را به خاطر داشتند. به همین صورت محققان گمان می کنند که یک زن ممکن است به خاطر بگو مگو یا بی اعتتنایی کوچکی که شوهرش مدت هاست فراموش کرده هم چنان ناراحت و عصبانی باشد.

پسرها در یک سالگی در مقایسه با دختران ارتباط چشمی کمتری برقرار می کنند و به اشیای متحرک مثل ماشین توجه بیشتری نشان می دهند تا چهره انسان ها. هم پدرها و هم مادرها با پسران شان کمتر در مورد عواطف و احساسات صحبت می کنند (به جز خشم)، و دایره لغات ذهن پسرها شامل تعداد کمتری از واژه های مربوط به احساسات می شود.

در سنین بزرگ سالی مردان از کلمات کمتری استفاده می کنند و صحبت کردن را حداقل در جمع ابزاری برای بالا بردن موقعیت خود می دانند، برعکس خانم ها که برای نزدیکی به دیگران با آنها وارد صحبت می شوند. مردان حتی هنگام صحبت با دوستان شان هم در حال تبادل اطلاعات در مورد خرید، ورزش، ماشین یا کامپیوتر هستند.

چرا مردان به یکباره منفجر می شوند؟

اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصبانی می شوند، اما خشم هم چنان یک ویژگی مردانه به حساب می آید. دکتر کنث دیلیو کریستین، روان شناس و نویسنده می گوید:خشم به این علت به وجود می آید که شخص به علت سرکوب کردن احساسات خودش دچار سرخوردگی شدید می شود با این وجود این کاری است که مردان انجام می دهند، چون می ترسند که اگر کمی به احساسات شان بها بدهند دیگر کنترل آن از دست شان خارج می شود

تفاوت زنان و مردان در احساسات

دانلود مستقیم تلگرام فارسی